• کد خبر: ۴۰۸۰۸
  • ۱۴۰۱-۰۲-۲۷ - : ۱۲:۰۳
یک حلب روغن، کاسبی را بر جایگاهِ اولیاءالله نشاند:

یک خبر خوب هم از افزایش قیمتها بشنوید!

در میانه ی برنامه تغییر نحوه پرداخت ارز ۴۲۰۰ تومانی، یک حلب روغن کاسبی را بر جایگاه اولیاءالله نشانده است…

مجید معتمدی _ روزنامه نگار

به گزارش پایگاه خبری “اقتصادی سالم”، در ماجراهای این روزها که همراه با اخباری از افزایش قیمت برخی کالاهاست؛ خبرهای خوب و غرورآفرینی نیز به گوش می رسد…

خبرهایی از دیده شدن برخی از بزرگان و اولیاءالله در این سرزمین اهورایی و الهی…

دیده شدنِ بزرگانی که سالهاست در هیاهوی برخی خبرها از فساد اقتصادی، رانت خواری و دزدی های برخی مدیرانِ دولتی؛ راه و رسمِ شان کمتر شنیده شده و خاطره های شان کمرنگ شده است.

فیلم زیر را ببینید و با یک اَبَرمرد در سپهر اجتماعی ایران زمین آشنا شوید:

 

این موضوع نشان می دهد خونِ ایرانی_شیعی تجلیِ برترین صفاتِ انسانی در قرن ۲۱ است و ایران زمین پر از زنان و مردانی بزرگوار، کریم و عاشق است.

رواست مسئولان مرتبط این شهروند ایرانی با این روح بزرگ و احساس مسئولیت که میراث داری شایسته برای تمدنِ ایرانی_شیعی ست را شناسایی کرده و او را به مردم معرفی و از او تجلیل کنند.

همچنین بر مسئولان تکلیف است درمقابل با مُشت آهنین با تعدادی مدیرِ فاسد، رانت خوار و مُختَلس در بخش دولتی و خصوصی که به ویژه در چند سالِ اخیر با فساد در توزیع، تخصیص و استفاده از ارز یارانه ای ۴۲۰۰ تومانی از یک سو ضربه به اقتصاد مردم زده و از سوی دیگر روح و روان مردم را آزرده اند؛ برخورد کرده و جای تمام آن لقمه های حرامی که از مالِ مردم و بیت المال خورده اند، سرب داغ در گلوی شان بریزند.

جان فدایِ مردمِ ایران “ابراهیم هادی” (که در فیلم از او نام برده می شود) کیست؟

شهیدِ مفقودالپیکر (گمنام) “ابراهیم هادی” از بنیانگذاران گروه چریکی شهید اندرزگو در جبهه گیلانغرب در دفاع از میهن برای مقابله با تجاوز رژیم بعثی صدام به ایران بود.

ابراهیم اول اردیبهشت سال ۱۳۳۶ در محله شهید سعیدی حوالی میدان خراسان به دنیا آمد؛ ابراهیم چهارمین فرزند خانواده بود. در نوجوانی طعم تلخ یتیمی را چشید و از آنجا بود که همچون مردان بزرگ زندگی را پیش برد.

او دوران دبستان را به مدرسه طالقانی رفت و دبیرستان را نیز در مدارس ابوریحان و کریم‌خان گذراند. ابراهیم هادی در سال ۵۵ توانست به دریافت دیپلم ادبی نائل شود. از همان سال‌های پایانی دبیرستان، مطالعات غیر درسی را نیز شروع کرد؛ حضور در هیئت جوانان وحدت اسلامی و همراهی و شاگردی استادانی همچون مرحوم علامه “محمدتقی جعفری” در رشد شخصیتی ابراهیم مؤثر بود.

ابراهیم هادی

ابراهیم هادی در دوران دفاع مقدس در عملیات والفجر مقدماتی، ۵ روز به همراه بچه‌های گردان کمیل و حنظله در کانال‌های فکه مقاومت کرد اما تسلیم نشد و در ۲۲ بهمن سال ۶۱ بعد از فرستادن رزمندگان باقی مانده به پشت جبهه، تنهای تنها با خدای خود همراه شد و از آن روز دیگر کسی او را ندید…

روایت آخرین روزهای ابراهیم (نقل قول از همرزم شهید)

“عصر بود که حجم آتش کم شد، با دوربین به نقطه ای رفتم که دید بهتری روی کانال داشته باشم، آنچه می دیدم باور نکردنی بود. از محل کانال فقط دود بلند می شد و مرتب صدای انفجار می آمد. اما من هنوز امید داشتم. با خودم گفتم: ابراهیم (هادی) شرایط بسیار بدتری از این را هم سپری کرده، نزدیک غروب شد…

من دوباره با دوربین به کانال نگاهی انداختم. احساس کردم از دورچیزی پیداست و در حال حرکت است. با دقت بیشتری نگاه کردم. کاملاً مشخص بود، ۳ نفر در حال دویدن به سمت ما بودند و در مسیر مرتب زمین می خوردند و بلند می شدند و زخمی و خسته به سمت ما می آمدند. معلوم بود از کانال می آیند. فریاد زدم و بچه ها را صدا کردم. به بقیه هم گفتم تیراندازی نکنید. بالاخره آن سه نفر به خاکریز ما رسیدند. پرسیدم: از کجا می آیید.

حال حرف زدن نداشتند. یکی از آنها آب خواست. سریع قمقمه رو به او دادم. دیگری هم از شدت ضعف و گرسنگی بدنش می لرزید. و سومی بدنش غرق به خون بود. وقتی سرحال آمدند گفتند: از بچه های گردان کمیل هستند.

با اضطراب پرسیدم: بقیه بچه ها چی شدن؟ در حالی که یکی از آنها سرش را به سختی بالا می آورد گفت: فکر نمی کنم کسی غیر از ما زنده باشد.

هول شده بودم. دوباره و با تعجب پرسیدم: این ۵ روز چه جوری مقاومت کردید؟ با همان بی رمقی اش جواب داد: زیر جنازه ها مخفی شده بودیم اما یکی بود که این ۵ روز کانال رو سر پا نگه داشته بود…

عجب آدمی بود! یک طرف آر پی جی می زد و یک طرف تیربار شلیک می کرد. یکی دیگه از اون سه نفر پرید توی حرفش و گفت: همه شهدا رو ته کانال هم می چید… آذوقه و آب رو پخش می کرد، به مجروح ها می رسید. اصلاً این پسر خستگی نداشت…

گفتم: مگر فرمانده ها و معاون های دو تا گردان شهید نشدن، پس از کی دارید حرف می زنید؟

گفت: یه جوونی بود که نمی شناختیمش، موهایش این جوری بود، لباسش اون جوری و چفیه…

داشت روح از بدنم جدا می شد. سرم داغ شده بود. آب دهانم را قورت دادم. اینها همه مشخصه های ابراهیم بود. با نگرانی نشستم و دستانش را گرفتم و گفتم: آقا ابراهیم الان کجاست؟ گفت: تا آخرین لحظه که عراق آتش می ریخت زنده بود و به ما گفت: تا می تونید سریع بلند بشید و تا کانال رو زیر و رو نکردند فرار کنید.

یکی دیگه از اون سه نفر هم گفت: من دیدم که زدنش. با همون انفجار اول افتاد روی زمین.

این گفته ها، آخرین اخباری بود که از کانال کمیل داشتیم و ابراهیم (هادی) تا به حال حتی جنازه ای هم ازش پیدا نشده است، او همیشه دوست داشت گمنام شهید شود…”.

 

ابراهیم هادی:” فدای لب تشنه ات پسر فاطمه”

چند سال بعد در عملیات تفحص شهدا، محمودوند از بچه های تفحص که خود نیز به درجه رفیع شهادت رسید نقل کرده است: یک روز در حین جستجو، در کانال کمیل شهیدی پیدا شد که در وسایل همراه او دفترچه یادداشتی قرار داشت که بعد از گذشت سالها هنوز قابل خواندن بود، در آخرین صفحه این دفترچه نوشته شده بود: امروز روز پنجم است که در محاصره هستیم، آب و غذا را جیره بندی کردیم، شهدا انتهای کانال کنار هم  قرار دارند، دیگر شهدا تشنه نیستند…. فدای لب تشنه ات پسر فاطمه س.

 

تقاضای عارف بزرگ از ابراهیم هادی (نقل قول از همرزم شهید)

سال اول جنگ بود. به مرخصی آمده بودیم. با موتور از سمت میدان سرآسیاب به سمت میدان خراسان در حرکت بودیم. ابراهیم (شهید ابراهیم هادی) عقب موتور نشسته بود.

از خیابانی رد شدیم. ابراهیم یک دفعه گفت: امیر وایسا! من هم سریع آمدم کنار خیابان. با تعجب گفتم. چی شده؟! گفت: هیچی، اگر وقت داری بریم دیدن یه بنده خدا!‌ من هم گفتم: باشه، کار خاصی ندارم.

با ابراهیم داخل یک خانه رفتیم. چند بار یاالله گفت. وارد اتاق شدیم. چند نفری نشسته بودند. پیرمردی با عبای مشکی و کلاهی کوچک بر سر بالای مجلس بود. به همراه ابراهیم سلام کردیم و در گوشه اتاق نشستیم. صحبت حاج آقا با یکی از جوان‌ها تمام شد. ایشان رو کرد به ما و با چهره‌ای خندان گفت: آقا ابراهیم راه گم کردی، چه عجب این طرف ‌ها!

ابراهیم سر به زیر نشسته بود. با ادب گفت: شرمنده حاج آقا، وقت نمی‌کنیم خدمت برسیم. همین طور که صحبت می‌کردند فهمیدم ایشان، ابراهیم را خوب می‌شناسد حاج آقا کمی با دیگران صحبت کرد.

وقتی اتاق خالی شد رو کرد به ابراهیم و با لحنی متواضعانه گفت: آقا ابراهیم ما رو یه کم نصیحت کن! ابراهیم از خجالت سرخ شده بود. سرش را بلند کرد و گفت: حاج آقا تو رو خدا ما رو شرمنده نکنید. خواهش می‌کنم این طوری حرف نزنید. بعد گفت: ما آمده بودیم شما را زیارت کنیم. انشاء‌الله در جلسه هفتگی خدمت می‌رسیم. بعد بلند شدیم، خداحافظی کردیم و به بیرون رفتیم.

بین راه گفتم: ابراهیم جون، تو هم به این بابا یه کم نصیحت می‌کردی. دیگه سرخ و زرد شدن نداره!‌ با عصبانیت پرید توی حرفم و گفت: چی می‌گی امیر جون، تو اصلاً این آقا رو شناختی!؟ گفتم: نه، راستی کی بود!؟

جواب داد: این آقا یکی از اولیای خداست. اما خیلی‌ها نمی‌دانند. ایشون حاج میرزا اسماعیل دولابی بودند. سال ها گذشت تا مردم حاج آقای دولابی را شناختند. تازه با خواندن کتاب طوبی محبت فهمیدم که جمله ایشان به ابراهیم چه حرف بزرگی بوده.

لینک کوتاه : https://eghtesadsalem.com/?p=40808
نظرات کاربران :

مطالب مندرج در بخش "کامنت"، نظراتِ مخاطبانِ سایت بوده و پایگاه خبری اقتصاد سالم قادر به تائید یا ردِّ صحت یا درستی آنها نیست و مسئولیتی در قبال این نظرات ندارد.

  1. گمنام گفت:

    سلام بر شهیدان گرانقدر اسلام
    از هر جای دنیا
    ایرانی سوری عراقی افغانستانی اروپایی آفریقایی و…

  2. اسکندری گفت:

    سلام بر سیدالشهدا اباعبدالله الحسین ع
    سلام بر شهیدان راه حق
    سلام بر روح بزرگ امام خمینی
    و سلام بر آزادمردان شهید
    درود بر روح بزرگ شهید ابراهیم هادی و سایر عزیزان شهید

    التماس دعا و شفاعت

  3. نوبخت گفت:

    خاک پاک زیر پای شهیدان سرمه چشم من است

  4. محمد گفت:

    ابراهیم هادی ، ابراهیم همت ، کاظمی ، تهرانی مقدم، شیرودی، صیاد شیرازی، اندرزگو، چمران ،،،،،ای کاش همان سال ۶۱درعملیات والفجرمقدماتی شهید میشدم ایکاش در اردوگاه ۳۵ کیلومتری اهواز تیپ صاحب الزمان در اون تابستان ۵۰ یا ۶۰ درجه ….‌‌چه شد مملکت ما چه شد آرمان اون شهدا ؟ اگه اونا الان وزیر بودن ووکیل آیا مردم ما اینطور صبح زود مغازه به مغازه دنبال یک کیلو روغن یا مرغ با هزارتومان ارزونتر میگشتن ؟ یا مغازه دار ما روغن و…..قبل از گرونی را ازمردم قایم میکردند تا بعدازگرونی بفروشند …..چه شد مملکت ما؟ چه شد آرمان اون فرمانده لشکر که نصف شب که از ماموریت شناسایی برمیگشت میرفت سراغ لباس رزمنده ها اونها را میشست وبعد کفشاشونو واکس میزد !!!! ای وای کشور مارا چه شد؟ آرمان اون شهدا که زخمی وتشنه بودن ولی یه جرعه آب داخل قمقمه را اینقد اون به این و این به اون تعارف میکرد تا همه ازتشنگی میمردن وآخرش جرعه آب خورده نمیشد !!! …

  5. امید گفت:

    انشاالله ما در مسیری را که شهدا ساختند حرکت کنیم و ادامه دهنده راه آنها باشیم.

  6. لیلاگودرزی گفت:

    عاشقتممممممم داداش ابراهیم

  7. مهدی وفاجو گفت:

    شهدا همیشه مشکل گشا هستند من یه مشکلی داشتم که از آقا ابراهیم هادی خواستم برام دعا کنه تا مشکلم حل بشه خدایی اصلا شناختی هم نداشتم فقط عکسش روی دیوار مسجد محل بود اما مشکلم حل شد و از دوسال پیش ارادت دارم به این بزرگوار … شادی روح ایشان صلوات…‌

  8. کرمانشائی گفت:

    تا قیامت شرمنده شهدا هستیم

  9. مام گفت:

    سلام
    احسنت درود برشما

  10. داریوش گفت:

    سلام، کجایند این مردان خدا و بی‌ادعا…
    چقدر این مملکت این روزها به این مردان خدا و بی ادعا، نیاز دارد مردان خدا چون حاج آقا دولابی، و شهید ابراهیم ها، حاج همت ها و… امثال اینها، روحشان شاد

  11. مهدی گفت:

    سلام برتمام شهدای اسلام به ویژه سردارسپاه اسلام شهیدسلیمانی ،شهیدابراهیم هادی همه شهیدانی که تک تکشون باخدامعامله کردن وبه ارزشون رسیدن

  12. مهدی گفت:

    سلام برتمام شهیدان ایران زمین وبرتمام شهیدان اسلام

  13. رسول اسلام پناه گفت:

    درود خدا بر شهیدان
    تا آخر دنیا مدیون شهدا هستیم
    و باید مثل شهدا زندگی کنیم
    ان شا الله

  14. مرسده گفت:

    دورت بگردم برادر خوبم که هر وقت هر جا صدات کردم جوابمو دادی دقیقا چیکار کردی با من که هر جا عکستو میبینم چشام برق میزنه از شوق🤩

  15. نیما گفت:

    درود بوجدان چنین انسانی با این انسانیتش…

  16. عباس گفت:

    روحت شاد … فاتحه نثار شهدا فراموش نشه…
    به جون یدونه پسرم قسم میخورم که هر روز برای امواتم و شهدا فاتحه و آیت الکرسی و ناد علی قرائت میکنم … مدیون شهدائیم …

  17. مجگ گفت:

    باسلام خدمت همه عزیزان و همچنین شهدای عزیز
    دم اون خوارو بار فروش گرم که همچین کاری کرده
    ولی شعور اقتصادی این کار را حماقت و ورشکستگی میدونه چون اگر یک مقدار فکر کنیم میبینیم روغنی رو که ۸۰ و خورده ای خریدی باید ۹۱ بفروشی و دوبار اون رو ۱۹۵ بخری که ۲۰۰ و خورده ای بفروشی
    یعنی عملا ورشکستگی و انگار هر روز دوباره داری پول از کسی قرض میکنی تا حماقتی که دیگران کرده اند رو شما بپردازی،اعتقاد و عمل خوبه
    ولی یک مقدار منطقی هم فکر کنیم بهش میرسیم

  18. علی گفت:

    کتاب سلام بر ابراهیم را حتما بخوانید تا زندگیتان متحول شود….

  19. حمید گفت:

    خدا رحمتش کنه شهید هادی رو، خدای متعال با اربابش امام حسین همنشینش کنه، البته مسئولین حتما باید جواب شهدا را بدهند در این شکی نیست، مراقب باشند فردای قیامت شرمنده شهدا نشوند.
    شهیدان عزیز ما شرمنده شما هستیم برایمان دعا کنیم خون شما حرمت دارد که متأسفانه بعضی ها رعایت خون شما را نکردند.

  20. فرید گفت:

    ای کاش این کاسب با خدا مسئول وزارت صمت میکردن ولی نه این صندلی ها وزارتخانه‌ها مشکل داره، هر کی میشن روش انگار دیگه مردم نمبینه.
    حبیب خدا کاسب عزیز دل خدا خیرت بده خدا را شکر کن که تو همون مغازه خودت هم دنیا و هم آخرت داری.

  21. مصاف گفت:

    سلام بر ابراهیم

  22. رضا احمدی مرساه گفت:

    سلام
    کجا هستند این جور مردان که در میدان نبرد جان خود را از دست دادند
    خدا لعنت کند آن کسی را با مردم خوب ما این کار میکند

  23. علی گفت:

    خدا روح شهید هادی بزرگمرد پهلوان رو بیامرزد و با اولیاالله محشور کند. مسولان محترم شما بایستی جواب شهدا را بدهید.
    مرد باغیرت کاسب محترم شما پیش شهید ابراهیم هادی سر افرازی، اون کسانی که باید شرمنده باشن تمام مسولان بی لیاقت هستند، بزرگی گفت: در قبال هر پست مهم در این مملکت ۷۳ شهید تقدیم ایران کردیم ، هر صندلی یک کربلا را پشت سر گذاشته، مسولان محترم حالا دیگر بس است حاشا به غیرت نداشته تان ، خجالت بکشید .از یک کاسب درس بگیرید که میدانم نمیگیرید.

  24. سعید کشاورز گفت:

    دلم خیلی تنگ داش ابرام هادیه
    فدای لب تشنه خودت و اربابت
    یاد مهدی باکری بخیر تو والفجر ۸ راست میگفت الان خیلی سخته موندن و دیدن
    دارم دق می کنم
    یا صاحب الزمان
    خوش به حالت داداش ابراهیم

  25. قلیزاده گفت:

    دولت که باید فرهنگ کاسبی حلال را میان کسبه رواج دهد، کتبا اعلام کرد برای اینکه تشکیل صف نشود همه مغازه ها می بایست کالاهای خرید قبلی خود را هم به قیمت مصوب جدید بفروشند.

  26. محمد گفت:

    سلام بر ابراهیم هادی واقعا یه دونه ایی

  27. نبی گفت:

    سلام ، تو ایلام با وجود تورم بالا ده ها مغازه میشناسم که همین کار رو انجام میدن .
    حمد قداری علاوه بر این کار در ماه رمضان سود قانونی را هم روی اجناس نمیکشد.

  28. Reza Kami گفت:

    آیا شهیدان بزرگ مردی مثل آقا ابراهیم هادی جان بودن مملکت ما الان وضعش این بود؟ ‌‌‌‌‌‌حالا یکی مثل خاوری که سه هزار میلیارد رو اونم چندین سال پیش ور میداره و می‌ره دنبال عشق و حالش و کسی بود که جلوی در ورودی دفترش نوشته شده بود بدونه وضو وارد نشوید! همیشه چفیه مینداخت، هر روز روزه بود ، راهپیمایی نفر اول بود ، جای مهر روی پیشانیش بود؟
    اینارو گفتم که بدونید اینایی که مملکت رو به این روز درآوردن هم خیلی هاشون حتی ناخون کوچیکه ی شهیدا نمیشن و اگر راه شهیدا مونو ادامه میدادن الان مملکت مون گل و بلبل بود
    وااااااااای بر شما که باید روز قیامت جواب این شهیدان مونو بدید حالا ما بماند ….. ا

  29. شهریار گفت:

    داداش همیشه تو زندگیم میمونی.

  30. جلیل گفت:

    سلام بزرگوار واقعن هر چه کنیم نمیتوانیم یه ذره از رشادتهای این سرداران عزیز و بزرگواران را جبران کنیم
    ابراهیم یکی بود واقعن کاش همه کاسبه مانند این بنده خدا بودن و در راه این بزرگواران قدم برمیداشتند
    بله یه سوپری هم سرکوچه ما هست روغن داره اما فقط به نور چشمیهای خودش روغن میده بنده بیرون مغازه ایستاده بودم خدا میدانید یک قطره روغن برای پخت پز نداشتیم که دیدم این اقای مغازه دار از آخر مغازه و به قول خودش جاساز یک روغن داد به نور چشمیش البته دیدم که هنوز چند بسته روغن داره بعد گفتم یه دونه هم بده به ما با یه لحن تمسخر امیزی جواب داد روغن کجا بوده این یه دونه هم از خونه خودم اوردم در صورتی که خدا میداند روغن را احتکار کرده انشاالله خدا جوابش را بده
    من اقا ابراهیم را تا دوسال جلوتر نمیشناختم بطور اتفاقی کتاب این شهید بزرگوار در شرایطی به دستم رسید که در فقر مطلق به سر میبردم
    الان هم وضعیتم زیاد تغییر نکرده اما هر چه در مورد این بزرگوار میخوندم بیشتر به ایشان علاقه پیدا میکردم الان هم خدا میداند که خیلی به شهید بزرگوار ارادت دارم هم به ایشان هم به سردار عزیز حاج قاسم سلیمانی انشاالله که شفاعت همه ما را پیش خدا بکنند و همه کسبه از این کاسب که جنابعالی گفتید یاد بگیرند

  31. حیدر گفت:

    سلام برتو ای هادی جان سلام ای شهید گمنام و سلام شهید والامقام

  32. عباس بهمرد گفت:

    با سلام…برای شادی روح تمام شهدا صلوات .ما هرچه داریم ازفداکاری وخون شهیدان است.که حالا هم برای زندگی خود وآیندگان خودباید دست به دامان شهیدان شویم که ادامه زندگی را برای ما میسر کردند وازحالا به بعد هم بتوانیم با امید به خدا ودعای شهدا مشکلات را حل کنیم..انشاالله..

  33. قدرت الله گفت:

    سلام ورحمت خداوند متعال بر همه شهدای اسلام بخصوص شهدای کشورمان ایران .
    برای شادی روحشان صلوات.

  34. محمد گفت:

    خدایاااااااا فقط میتونم بگم مارو عاقبت به خیر کن نیاد روزی که مدیون این خون پاک شهدا بشیم
    سلام بر ابراهیم ها سلام بر همت ها سلام بر کاظمی ها سلام بر حججی ها سلام بر فخری زاده ها و سلام برجسم بی جان و بی سرو بی دست سلیمانی ها 😭😭😭😭😭😭😭😭

  35. فرزین شادمان گفت:

    باقرأت فاتحه به روح شهدا
    امام رحمه الله علیه در وصیت نامه اش فرموده نگذارید انقلاب به دست نااهلان که از دور دستی به آتش نگرفته اند بیافتد.
    اکنون هستند افرادی که در زمان جنگ وانقلاب اصلا در ایران نبوده ولی الان دارای پست ومقام است
    وهستند کسانی هم که همرزم شهدا بوده اند واکنون آنروزها را فراموش کردند حالا در قیامت چه جوابی برا ی شهدا دارند ،نمیدانم

  36. هموطن گفت:

    هنوز امثال ابراهیم هادی ها در این سرزمین زیاد است پس مایوس نیستیم اما اینو بدونید شهدا رفتن به این امید که من وشما قدر این لحظه رو بدونیم و برای آبادانی این سرزمین تلاش کنیم ما همه شهیدان زنده ایم باید در مقابل ظلم خروج کرد در هر جا هر زمان و مکان

  37. مهدی گفت:

    سلام و درود بر همه شهدا ی عزیز مخصوصا شهید کاظمی عزیز و حاج قاسم عزیز خدا در علیین و فردوس جایگاه انبیا را بهتون بده
    نصر من الله و فتح قریب.
    خاک بر سر دزدهای این مملکت که ابروی شما را بردن ابروی اسلام و امام حسین را بردن این ها که دزدی کردن همگی با ابن ملجم و عمر سعد و حرمله و قطام محشور شوند

  38. عبد خدا گفت:

    درود بر شرف ایمانی انسانی همچو آدمهایی
    حفظ دین ایمان در آخرالزمان در این شرایط سخت چشمپوشی از طمع نفسانیات منفعت سود کار هر کسی نیست، عنایت خدا و ایمان قوی میخواهد خدا به همه ما ایمان و اراده و بصیرت قوی برای مقابله با خواهش های نفسانی گمراه کننده عنایت فرماید.

  39. کاربر گفت:

    خدا حفظش کنه اون اولیای خدا مجتهد مرجع تقلید و زاهد عارف را دستشم درد نکنه آدرسشا اما ندادی بریم ازش روغن بخریم….؟؟

  40. م.ک. گفت:

    تمام نظرات را خواندم.
    خیلی تحت تاثیر قرار گرفتم.
    خصوصا شخصی که گفته بود در شرایط سخت زخمی شدن و تشنگی، رزمنده ها یک کم آب را آنقدر دست به دست می کردن آخرش هم هیچکس نمی نوشید. حالا تا قیمت ها بالا میره اجناس را قایم می کنن که دوزار گران تر بفروشند و مردم هم دیگه رحم ندارن به هم.
    این هم بگذرد و روسیاهی به زغال ماند…
    برنامه زندگی پس از زندگی را هم می بینند ولی دوستی دنیا در دلهایشان بیشتر است…

  41. جلال گفت:

    سلام.هر کس ذره ای از انسانیت درکی داشته باشد، احساس مسولیت کند، هیچ وقت مایحتاج مردم رااحتکارنمی کند، چه مصرف کننده باشه ویا مغازه دار، حرام است
    خدا را شاکرم تواینگونه مواقع ضروری اقلام موردنیازم حتی یکدونه کامل هم نبود توخونم وتابحال هم خداکمک کرده چطوری راضی میشن انبارکنن ویکی نداشته باشه اینها همش امتحانه

  42. ف الف گفت:

    سلام بر شهیدان خدا
    سلام بر ابراهیم بی ادعا
    التماس دعا

  43. مصطفی گفت:

    سلام
    دم فروشنده گرم که حرمت خون شهید رو اینجوری نگه میداره.

دیدگاه شما