• کد خبر: ۴۶۱۸۲
  • ۱۴۰۱-۰۵-۰۷ - : ۱۰:۵۷

پسرِ فاطمه را هزینه تبلیغاتِ انتخاباتی کردند  

اخیرا فیلمی در شبکه های اجتماعی پخش شده که در آن یک‌ نماینده که در حال تبلیغات انتخابات نمایندگی مجلس است، خطاب به جمعیت می گوید:” اگر من رای بیاورم، در شهر نمادی از امام حسین بودم، امام حسین رای آورده است…”.

مجید معتمدی _ روزنامه نگار

به گزارش پایگاه خبری “اقتصاد سالم”، نگارنده ی این یادداشت، فرد حاضر در فیلم را نمی شناسم و نمی خواهم هم بشناسم اما طبق آنچه در فیلم زیرنویس شده، وی نماینده کرمانشاه در مجلس و یک مقامِ مسئول است؛ بنابراین جفا به انسانیت، اخلاق و شهدای شیعه و این راهِ نورانی ست که در برابرِ اظهاراتش سکوت کنم…

از تمام شیعیان و فراتر از آن، آزادی خواهان و عدالت طلبانِ جهان بابتِ بازنشرِ این فیلم، پوزش می طلبیم…

ما روزنامه نگاران و خبرنگاران که دستمان به جایی نمی رسد، بنابراین دلیلِ بازنشر فیلم، آگاه شدن مسئولان به ویژه سازمان های نظارتی و امنیتی از فاجعه ی رُخ داده است تا اقدامات لازم را بعمل آوردند.

امیدواریم واکنش ها و برخوردهای صورت گرفته با این نماینده ی مجلس، به گونه ای باشد که دیگر هیچ فردی به ویژه هیچ مسئولی حتی در رویا و خواب نیز اجازه ی چُنین گستاخی و هَذیان گویی هایی را به خود ندهد…

در همین رابطه به اختصار موارد زیر را متذکر می شوم:

۱_ همین طور که در فیلمِ پخش شده در شبکه های اجتماعی مشخص است، رسانه های فارسی زبانِ ایران ستیز در خارج از کشور (همچون تلویزیون من و تو) این فیلم را پخش کرده و روی آن مانور داده اند؛ موضوعی که به خوبی نشان می دهد اظهاراتِ نماینده ی حاضر در فیلم، چه گروهی را خوشحال و چه گروهی را ناراحت کرده است…

۲_ از فردِ حاضر در فیلم (نماینده کرمانشاه) می پرسم، شما براساسِ کدام اخلاق، وجدان، دین، شرع، قانون، انسانیت و عقل؛ خودتان را نمادی از “امام حسین” دانسته اید!؟

شما یا امام حسین ع را نمی شناسید، یا خودتان را؛ وگرنه چُنین گستاخی نکرده و این جمله را بر زبان جاری نمی کردید.

۳_ نویسنده ی این سطور در جایگاهِ فِقاهت و مرجعیتِ شیعه نیستم اما به عنوانِ یک بچه شیعه و مریدِ مکتب علی ع؛ این اظهارات را سراسر هَذیان گویی و هَجو و جفا به مکتب شیعه می دانم و از مُرتَکب می خواهم از بنده و از تمامِ دوستدارانِ این خاندانِ مبارک که نسل اَندرنسل؛ جان خود را برای مبارزه با ظلم، برقراری عدالت و دفاع از مظلومین فدا کرده اند، عذرخواهی کند.

۴_ وَالله که از شنیدنِ این سخنان نه تنها به عنوانِ یک شیعه، بلکه به عنوان یک انسانِ عدالت طلب و آزادی خواه؛ بَر خود لَرزیدم و شَرمم شد که در “حرم شیعه” که خونِ “قاسم سلیمانی” ها برای برقراری و تثبیتش ریخته شده؛ یک مقام مسئول خود را برابر با حسین فرزندِ فاطمه س می پندارد!

حتی تصورش نیز رَعشه و لَرز بر اندام انسان می اندازد…

۵_ آقای نماینده، آیا شما متوجه نتایج و تبعات حرفِ خود هستید؟ این سخنان یعنی اگر شما در کسوتِ نمایندگیِ مجلس اشتباه و خطایی کردید زبانم لال، حسین ع اشتباه کرده است!؟

وقتی شما خود را با امام حسین ع تشبیه می کنید و می گویید که اگر شما رای بیاورید، یعنی امام حسین رای آورده است، آیا معنایی جُز این بر حرفِ شما مترتب است!؟

۶_ شما براساس کدام عقل، وُجدان و اخلاق، جایگاه و نامِ مبارک حسین فرزندِ فاطمه س را برای تبلیغاتِ انتخاباتیِ خودتان هزینه کرده اید!؟

در حالیکه این “من و شما” هستیم که باید خودمان و هَست و نیست مان را همچون بسیاری دیگر از جمله “قاسم سلیمانی” ها، فدای حسین ع و راهِ او کنیم نه اینکه برای رسیدن به قدرت از نام و جایگاهِ مقدسِ او هزینه کنیم…

۷_ از سازمان های امنیتی درخواست می شود با توجه به خدشه به امنیت ملی و پاسِ گُل داده شده به رسانه های ایران ستیز در خارج از کشور برای حمله به فرهنگ و تمدنِ “ایرانی_شیعی”؛ نماینده یاد شده را احضار و اقدامات مقتضی را صورت دهند.

۷_ این هَجویات را که دیدم و شنیدم، شهید “ابراهیم هادی” به خاطرم آمد که ۵ روز در کانالِ کمیل تشنه لب در برابر متجاوزان عراقی مقاومت کرد و آخرین صحبت هایش پیش از شهادت این بود:” فدای لب تشنه ات پسر فاطمه”.(پی نوشت ۱)

۸_ آیا این نماینده ی مجلس از شهید ابراهیم هادی و دیگر شُهَدایی که مردم ایران در صد سالِ اخیر تقدیمِ فرهنگ و تمدنِ “ایرانی_شیعی” کرده اند خجالت نمی کشد که برای دستیابی به قدرت، خود را نمادِ امام حسین می نامد؛ در حالی که حُسینیانِ واقعی که خود را فدای مردمِ بزرگِ ایران کردند، حتی پس از چند روز تشنگی و جنگیدن در زیرِ آتش و خون و خمپاره هم خود را فداییِ حسین و لبِ تشنه ی او می دانستند…

۸_ و سخن پایانی اینکه ایامِ سوگِ شهادت سرور و مولای مان نزدیک است…

در برابر چُنین اتفاقاتی از او تبعیت می کنم و می گویم “هل من ناصر ینصرنی”( آیا کسی هست فرزند فاطمه س را یاری کند!؟)

از سازمان های مسئول عاجزانه درخواست می کنم اقدامات لازم را بعمل آورند.

پی نوشت:

شهیدِ مفقودالپیکر (گمنام) “ابراهیم هادی” از بنیانگذاران گروه چریکی شهید اندرزگو در جبهه گیلانغرب در دفاع از میهن برای مقابله با تجاوز رژیم بعثی صدام به ایران بود.

ابراهیم هادی در دوران دفاع مقدس در عملیات والفجر مقدماتی، ۵ روز به همراه بچه‌های گردان کمیل و حنظله در کانال‌های فکه مقاومت کرد اما تسلیم نشد و در ۲۲ بهمن سال ۶۱ بعد از فرستادن رزمندگان باقی مانده به پشت جبهه، تنهای تنها با خدای خود همراه شد و از آن روز دیگر کسی او را ندید…

روایت آخرین روزهای ابراهیم (نقل قول از همرزم شهید)

“عصر بود که حجم آتش کم شد، با دوربین به نقطه ای رفتم که دید بهتری روی کانال داشته باشم، آنچه می دیدم باور نکردنی بود. از محل کانال فقط دود بلند می شد و مرتب صدای انفجار می آمد. اما من هنوز امید داشتم. با خودم گفتم: ابراهیم (هادی) شرایط بسیار بدتری از این را هم سپری کرده، نزدیک غروب شد…

من دوباره با دوربین به کانال نگاهی انداختم. احساس کردم از دورچیزی پیداست و در حال حرکت است. با دقت بیشتری نگاه کردم. کاملاً مشخص بود، ۳ نفر در حال دویدن به سمت ما بودند و در مسیر مرتب زمین می خوردند و بلند می شدند و زخمی و خسته به سمت ما می آمدند. معلوم بود از کانال می آیند. فریاد زدم و بچه ها را صدا کردم. به بقیه هم گفتم تیراندازی نکنید.

بالاخره آن سه نفر به خاکریز ما رسیدند. پرسیدم: از کجا می آیید.
حال حرف زدن نداشتند. یکی از آنها آب خواست. سریع قمقمه رو به او دادم. دیگری هم از شدت ضعف و گرسنگی بدنش می لرزید. و سومی بدنش غرق به خون بود. وقتی سرحال آمدند گفتند: از بچه های گردان کمیل هستند.
با اضطراب پرسیدم: بقیه بچه ها چی شدن؟ در حالی که یکی از آنها سرش را به سختی بالا می آورد گفت: فکر نمی کنم کسی غیر از ما زنده باشد.

هول شده بودم. دوباره و با تعجب پرسیدم: این ۵ روز چه جوری مقاومت کردید؟ با همان بی رمقی اش جواب داد: زیر جنازه ها مخفی شده بودیم اما یکی بود که این ۵ روز کانال رو سر پا نگه داشته بود…
عجب آدمی بود! یک طرف آر پی جی می زد و یک طرف تیربار شلیک می کرد. یکی دیگه از اون سه نفر پرید توی حرفش و گفت: همه شهدا رو ته کانال هم می چید… آذوقه و آب رو پخش می کرد، به مجروح ها می رسید. اصلاً این پسر خستگی نداشت…

گفتم: مگر فرمانده ها و معاون های دو تا گردان شهید نشدن، پس از کی دارید حرف می زنید؟
گفت: یه جوونی بود که نمی شناختیمش، موهایش این جوری بود، لباسش اون جوری و چفیه…
داشت روح از بدنم جدا می شد. سرم داغ شده بود. آب دهانم را قورت دادم. اینها همه مشخصه های ابراهیم بود. با نگرانی نشستم و دستانش را گرفتم و گفتم: آقا ابراهیم الان کجاست؟ گفت: تا آخرین لحظه که عراق آتش می ریخت زنده بود و به ما گفت: تا می تونید سریع بلند بشید و تا کانال رو زیر و رو نکردند فرار کنید.
یکی دیگه از اون سه نفر هم گفت: من دیدم که زدنش. با همون انفجار اول افتاد روی زمین.

این گفته ها، آخرین اخباری بود که از کانال کمیل داشتیم و ابراهیم (هادی) تا به حال حتی جنازه ای هم ازش پیدا نشده است، او همیشه دوست داشت گمنام شهید شود…”.

ابراهیم هادی:” فدای لب تشنه ات پسر فاطمه”

چند سال بعد در عملیات تفحص شهدا، محمودوند از بچه های تفحص که خود نیز به درجه رفیع شهادت رسید نقل کرده است: یک روز در حین جستجو، در کانال کمیل شهیدی پیدا شد که در وسایل همراه او دفترچه یادداشتی قرار داشت که بعد از گذشت سالها هنوز قابل خواندن بود، در آخرین صفحه این دفترچه نوشته شده بود: امروز روز پنجم است که در محاصره هستیم، آب و غذا را جیره بندی کردیم، شهدا انتهای کانال کنار هم  قرار دارند، دیگر شهدا تشنه نیستند…. فدای لب تشنه ات پسر فاطمه س.

لینک کوتاه : https://eghtesadsalem.com/?p=46182
نظرات کاربران :

مطالب مندرج در بخش "کامنت"، نظراتِ مخاطبانِ سایت بوده و پایگاه خبری اقتصاد سالم قادر به تائید یا ردِّ صحت یا درستی آنها نیست و مسئولیتی در قبال این نظرات ندارد.

دیدگاه شما