• کد خبر: ۶۴۶۹۲
  • ۱۴۰۲-۰۱-۲۰ - : ۱۵:۳۷

“علی” اسطوره ای افسانه ای بود یا خدایی بر روی زمین / تاریخ پاسخ می دهد

ویژگی های ذاتی، اکتسابی و رفتاریِ علی ع به ویژه عملکردِ او در دوره حکومتِ ۵ ساله اش چُنان است که گویی از “یک اسطوره ی افسانه ای یا خدایی بر روی زمین” سخن می گوییم نه یک انسانِ فناپذیر و میرا؛ که روزی به دنیا آمده و روزی فوت کرده است…

مجید معتمدی _ روزنامه نگار

به گزارش پایگاه خبری “اقتصاد سالم”، آنچه مورخان روایت کرده اند و تاریخ از علی ع و میراثِ او گواهی می دهد چُنان از استانداردهای جاری و حتی “آرمانی” از زندگیِ انسانی والاتر، لطیف تر و شریف تر است که اگر تاریخ گواهی نمی داد که “علی” نیز (از نظر فیزیولوژیک) انسانی همچون سایر انسان های “زیسته” بر روی کره ی زمین بوده است؛ لاجرم باید می گفتیم علی “اسطوره ای افسانه ای از انسانی که باید باشد، یا خدایی بر روی زمین”، بوده است.

نگاهی کوتاه به چند مقطع از زندگیِ “فرزندِ ابوطالب و فاطمه بنت اسد” (پی نوشت ۱) نشان می دهد سخن از چه می گوییم:

۱_ برای علی ع اولینِ ایمان آورندگان، سرانِ اسلام و صحابیِ بزرگ پیامبر که در غَزَوات و جنگ ها در کنارِ رسول الله “شمشیر زده بودند”؛ تفاوتی با بیوه زنان و یتیمان و بی چارگان و بی کَسان نمی کردند و به همین دلیل بود که او منفورِ بسیاری از صحابیِ پیامبر، بزرگان و سرانِ اسلام شد…

۲_ فرزندِ “فاطمه بنت اسد” نه تنها صحابیِ پیامبر و سرانِ اسلام را (به واسطه ی سابقه و گذشته ی آنها) “برتر” از توده ی مردم نمی دانست؛ بلکه به مقابله با “سرانِ منحرف و ظالم و ثروتمندی” برخواست که بیت المال و حقِّ مردم را غصب کرده، از بیت المال برای خود کاخ ها ساخته و به توده ی مردم ستم می کردند…

۳_ علی ع در تاریخ و درازای تاریخِ بشریت “تنها” حاکمی بود که در “سَمتِ” مردمِ عادی و بی کَسان و گرسنگان قرار گرفت و آنقدر بر این موضعِ خود “پافشاری” و در این “جهت” تلاش کرد که حتی کارگزاران و یارانِ اندکِ خودش را که کمی از “عهدِ مقدسِ خدمت به مردم” لغزش کرده بودند؛ برکنار و توبیخ می کرد تا آنکه خونِ پاکش گرم ترین خونِ یک حاکم در تاریخِ بشریت شد که در راهِ دفاع از بیچارگان و مظلومان بر خاکِ نا سپاس و نا لایقِ کوفه (مرکز حکومت اَش) ریخته شد.

 شیرِ درَّنده یِ ظالمان و دزدانِ بیت المال و غارتگران بود و یار و یاورِ گرسنگان و مظلومان و بیچارگان، به همین دلیل در تاریخ او را “اسدالله غالب” شیرِ خدا نیز لقب داده اند…
شیری که “یک عمر” در راهِ برکندنِ ریشه فقر و دفاع از فقرا؛ با کفتارانِ پایمال کننده ی حقِّ مستضعفان جنگید و در آخر عِده و عُده ی “کفتاران”، بر او چَربید و توده ی مردم نیز “تنها” یَش گذاشتند تا تنها “حکومتِ عادلِ تاریخ” پایان یابد…
از آقا و مولایِ مان وام می گیرم و می گوییم اگر از این “درد” (نا تمام ماندنِ دولتِ علی) بمیریم رواست…

۴_ پیامبر فوت کرده و علی و معدود یارانش به غسل و کفن و دفن رسول الله مشغولند اما صحابیِ بزرگِ محمد س و اولینِ ایمان آورندگان؛ تعیینِ جانشینی از میانِ خود برای پیامبر (برخلافِ حادثه غدیر خم و بیعتِ مردم با علی ع) را موضوع مهمتری دانسته و در محلی به نامِ “سقیفه” جمع شده اند تا فردی را به جای علی، به خلافت بِگُمارَند…

۵_ علی ع را اما سودای “قدرت” نیست… اگرچه همگان به یاد دارند که چندی پیش پس از آخرین حج پیامبر معروف به حجت الوداع در “غدیر خم”؛ رسول الله موضوع جانشینی علی ع را اعلام و توده ی مردم نیز همان جا تک تک با او “بیعت” کردند اما علی را آنچه نبوده، “حرص و طمعِ قدرت و ثروت و حکومت” است…

۶_ صحابه پیامبر درنهایت ابوبکر را به جانشینی انتخاب کرده و حتی به زور و اجبار از مردم برایش “بیعت” می گیرند، علی ع که تسلطِ سرانِ اسلام و بیعتِ اجباری مردم را با خلیفه ی غصبی می بیند؛ “خانه نشینی” اختیار می کند…

۷_ در دوره ۲۵ ساله ی خانه نشینی؛ علی ع همچنان دغدغه ی “مردم و امت” را داشته و سعی می کند در حد “امکان” به خلفای ۳گانه “مشاوره” داده و آنها را در جهت تامینِ حقوقِ مردم هدایت کند.

۸_ پس از قتلِ خلیفه ی سوم (عثمان) اما دیگر طاقتِ مردم طاق شده و دسته دسته نزدِ علی ع آمده و از او می خواهند خلافت را پذیرفته و “عدالت را میان آنها جاری کند”…

۹_ اصرارِ مردم که بیشتر می شود، علی ع همانجا هم با مردم و هم با “سرانِ فاسد اسلام” اتمامِ حجت کرده و می فرماید:” اموالِ مردم را از شما بازمی ستانم، حتی اگر آنرا کابینِ (مهریه) زنان تان کرده باشید”.

۱۰_ تاریخ روایت کرده که علی ع به محضِ رسیدن به قدرت و حکومت، فرمانِ عزل معاویه از حکومتِ شام را نوشته و ارسال می کند…

۱/۱۰_ مشاوران و یارانِ علی اما از او می خواهند در عزلِ معاویه اندکی صبر کند تا حکومتش “پا” گرفته و قوی تر شود؛ آنگاه به جنگِ معاویه و لشگرش برود، اما حاکمِ حکومتِ اسلامی در اولین روزِ حکومتش می فرماید:” از لحظه ای که من خلافت را در دست گرفتم، هر ستمی که معاویه و سربازانش بکنند من هم در آن شریکم”.

۲/۱۰_ به این ترتیب علی ع تنها “حاکم” در طولِ تاریخِ بشریت است که “حقیقت” را فدایِ “مصلحت” نکرد؛ حتی به این قیمت که ممکن است شکست خورده و جانش را هم در راهِ مبارزه با ظلم و فساد از دست بدهد…

تاریخ گواهی می دهد که “ذوالفقارِ علی” جز برای مقابله با دزدانِ بیت المال و مبارزه با ظالمان و گرفتنِ حق فقیران و بیچارگان و گرسنگان؛ از غلاف خارج نشد.
علی تنها حاکمِ بی گَزَندِ تاریخ بود…

۱۱_ پیش از آغازِ “فتنه ی عایشه و جنگِ جمل”، اگرچه از فتنه ای که در پیشِ رو بود، آگاهی داشت و می دانست که برخی از اولینِ ایمان آورندگان و صحابه ی بزرگِ پیامبر و سرانِ منحرف اسلام همچون “طلحه و زبیر”؛ قصدِ توطئه علیه او و خلافتش و پیوستن به عایشه و راه اندازیِ جنگ را دارند، اما تا وقتی که آنها “دست به شمشیر نبردند”، مُتعَرِّض آنها نشد و اجازه داد به کارهای شان بپردازند تا “وقتی” که در جنگ و سپاهِ “جمل” شمشیر به دست به جنگِ سپاه علی آمدند، آنگاه او نیز لاجرم دست به “ذوالفقار” اَش برد تا از منافعِ توده ی مردم دفاع کند…

۱۲_ فرزندِ ابوطالب و فاطمه بنت اسد، از “جنگ” بیزار بود و هدف اصلی اش برقراریِ “عدالت” در جامعه ی تحتِ حکومتش بود و در راه همین هدف در ۵ سال حکومتش مجبور به ورود به ۳ جنگ شد که هر ۳ نیز به علی ع “تحمیل” شد…

۱۳_ فرزندِ فاطمه بنت اسد وجودش از “مهر” بود و همه از مهر می گفت… آرمانش این بود جامعه ای “بی طبقه” بسازد که در آن تمامِ مردم بی توجه به قوم و خاندان و گذشته و سابقهِ شان؛ در کنار هم زندگی کنند و از مواهب زندگی “سَهمی برابر” ببرند، همان طور که از لحظه ای که حاکم و “کلیددارِ بیت المال” شد اموال را به تساوی بینِ “همه” توزیع کرد…

۱۴_ به علی ع خبر رسید که در حمله و غارت های مرسوم، سربازانِ معاویه “خلخال” (زیورآلات) از پای زنی یهودی درآورده اند…

علی با شنیدنِ این خبر به یارانش فرمود:” اگر از این درد و شرم بمیریم رواست”.

۱۵_ او در برابرِ تمام فشارهای وارده چه از طرفِ سرانِ منحرف و ظالمِ اسلام و چه از سستی و بی توجهیِ توده مردم به دستوراتش برای مبارزه با ظالمان؛ مقاومت می کرد و اهلِ “استعفا دادن” و کنار کشیدن نبود؛ از آن طرف نیز چُنان رئوفُ القلب و دَردکشیده بود که “توانِ دیدنِ” گرسنه و نیازمندی در خاکِ تحتِ حکومتش را نداشت…

۱۶_ علی ع اگر رَدّی از فقر و بیچارگی و درماندگی در چهره ی فردی می دید، از دَرد به خود می پیچید و آرام و قرار از دست می داد؛ همچون نوزادِ چند ماهه ی گرسنه ای که پستانِ مادر را از دست داده است…

۱/۱۶_ لاجرم روزها هرآنچه در توانش بود برای برقراریِ عدالت و مبارزه با ظالمان و دزدانِ بیت المال انجام می داد و شبها آذوقه به دست به درِ خانه ی نیازمندانی که می شناخت می رفت و به آنها “غذا” می داد.

۱۷_ علی ع روزها حاکمِ عادل و قاطعِ جامعه اسلامی بود و شبها عارفی واصل، که حتی از اینکه شخصا نیازِ چند “نیازمند” را برطرف کند نیز، دریغ نکرده و به جای موعظه و وعظ “اقدام” می کرد…

توصیفِ “علی” و بیانِ خصوصیات ذاتی و ویژگی های رفتاری و اکتسابیِ علی ع از توانِ همچو منی و حتی بزرگان و مورخان و تاریخ نویسان بیرون است…
فرزندِ ابوطالب و فاطمه بنت اسد تجسمِ عدالت، شرافت و جوانمردی و آزادگی ای بود که بر روی کره زمین؛ “گُم” شده است و تنها در زمانِ علی ع بر روی این خاکِ فانی “نَمود” یافت…
علی تجلیِ خاکی و انسانیِ ذاتِ پاکِ پروردگار بر روی زمین بود.

۱۸_ اما در مقابل به جز انگشت شمار یارانش همچون مالک اشتر و ابوذر و سلمان، توده ی مردم در مرکزِ حکومتش “کوفه” قدردانِ گوهری همچون “او” نبودند و برای مبارزه با ظالمان؛ یاری اش نمی کردند به گونه ای که تاریخ روایت کرده در پاسخ به فرمانِ علی ع برای آماده شدنِ سپاه برای مقابله با ظالمان و سرانِ منحرف اسلام در حکومتِ اسلامی در فصل تابستان می گفتند: علی! اکنون هوا گرم ست، بگذار کمی بگذرد و هوا خنک شود و در زمستان نیز می گفتند هوا سرد است، بگذار کمی گرم شود.

۱/۱۸_ این سستی ها و نامُرادی ها از سوی مردم و بارِ سنگینِ اهدافِ مقدسِ بر زمین مانده و مشاهده ی ظلم و ستمِ حاکمانی همچون “معاویه” در سرزمینی که “علی حاکمِ آن بود”؛ چُنان با علی کرد که شبانگاهان به نخلستان های کوفه پناه می برد و سر در چاه، دردِ دل می گفت تا شاید اندکی از بار سنگینی که روحِ بزرگش را می آزُرد، بکاهد.

۱۹_ علی دیگر فاطمه ای هم نداشت تا ” هم سخن و هم دل و هم شان اَش” باشد و گویی زمین و آسمان دست در دستِ هم داده بودند تا باری سهمگین که خدایان نتوانند کَشید را بر شانه هایِ انسانی همچون او بگذارند…

۲۰_ در همین رابطه علی ع در سخنانی که به “خطبه قَشقَشیه” معروف شد با اشاره به بی عملی و نافرمانیِ مردم و انحراف و ظلمِ برخی از سرانِ اسلام می فرماید:” پس (از کشته شدن عثمان) هیچ چیزى مرا به صدمه نینداخت مگر اینکه مردم به دورم ریخته از هر طرف بسوى من هجوم آوردند، بطوریکه از ازدحام ایشان و بسیارىِ جمعیت حسن و حسین زیر دست و پا رفتند و دو طرف جامه و رداى من پاره شد، اطراف مرا گرفتند (براى بیعت کردن) همچون گلّه گوسفند در جاى خود، پس چون بیعتشان را قبول و به امر خلافت مشغول گشتم جمعى (طلحه و زبیر و دیگران) بیعت مرا شکستند، و گروهى (خوارج نهروان) از زیر بار بیعتم خارج شدند، و بعضى (معاویه و دیگر کسان) از اطاعت خداى تعالى بیرون رفتند (و ستم کردند)…”.

۱/۲۰_ علی ع در بخش دیگری از این خطبه ادامه می دهد:” سوگند به خدایى که دانه را شکافت و جان را آفرید، اگر حضور فراوان بیعت کنندگان نبود و یاران حجّت را بر من تمام نمى کردند و اگر خداوند از علماء عهد و پیمان نگرفته بود که برابر شکم بارگىِ ستمگران و گرسنگى مظلومان، سکوت نکنند، مهارِ شتر خلافت را بر کوهان آن انداخته، رهایش مى ساختم، و آخر خلافت را به کاسه اوّل آن سیراب مى کردم، آنگاه مى دیدید که دنیاى شما نزد من از آب بینى بزغاله اى بى ارزش تر است”.

فرزندِ “ابوطالب و فاطمه بنت اسد”، انسانی بود خاکی، فانی و میرا؛ هرَچَند چُنان بود که تمامِ آزادی طلبان و عدالت خواهان در طولِ تاریخِ بشریت که او را و مکتبِ او را شناختند، آرزو می کنند که ای کاش عمری به درازای “خُدای” داشت و “عدالت” این گم گشته ی تاریخِ بشریت را بر روی زمین “بَر قَرار” می کرد…

۲۱_ علی ع در چُنین اوضاع و احوالی درنهایت با ضربه ی منفورترین بشری به نامِ ابن ملجم، عضوی از گروهکِ مذهبی های تندرو و مُنحرف (خوارج) در ۱۹ رمضان در محرابِ نماز موردِ حمله ی تروریستی قرار گرفته و زخمی شد تا ۲ روزِ بعد به آرزوی خود مبنی بر شهادت و رفتن از این دنیا و دیدارِ یارش برسد…

۱/۲۱_ تاریخ روایت کرده که فرزندِ فاطمه بنت اسد در محراب نماز و پس از وارد شدنِ ضربه به فرق سرش فرمود:

“فُزتُ و رَبِ الکَعبَه”
سوگند به خدای کعبه که رستگار (رها) شدم

۲۲_ علی مدتها بود که از ظلمِ سرانِ فاسد و منحرفِ اسلام و البته عدمِ یاریِ توده ی مردم برای بَرکَندنِ ریشه ی ظلم و ستم؛ در “عذاب” بود…

۲۳_ تاریخ روایت کرده که  علی ع در ساعت های آخر عمرش فرمود:

بعد از ضربتِ ابن ملجم، شدت ضعف و درد مرا رُبود و در خواب و بیداری و رویا رسولِ خدا را دیدم…

عرض کردم ای رسول خدا؛ چه کَژی ها و لجاجت ها و خصومت ها و انحرافات که از امتِ تو دیدم…

رسول الله فرمود:” نفرینِ شان کن”.

عرض کردم “خدایا! بدتر از منی را نصیب شان کن و همچو خودشان را به آنها برسان که طبیعت شان (ذات شان) دیگر امیدِ خوب شدن ندارد”.

۲۴_ با تمامِ آنچه گفته شد که “یکی از هزاران” خصوصیات و ویژگی های ذاتی و رفتاریِ علی ع است؛ باید گفت که فرزندِ ابوطالب و فاطمه بنت اسد نه اسطوره ای افسانه ای ست و نه خدایی بر روی زمین…

یا فاطمه بنت اسد
ایران زمین، این مردمِ پُرافتخار و ملتِ فرزندت علی ع را از شَرِّ دشمنانِ داخلی و خارجی مصون بدار

۲۵_ علی ع انسانی ست که حدود ۱۴۰۰ سالِ پیش در تاریخ ۱۳ رجب سال سیام (۳۰) عام الفیل بر روی این خاک به دنیا آمد، ۶۳ سال زندگی کرده، به شهادت رسید و در همین خاک (شهر نجف در عراق) نیز دفن شده است…

۲۶_ علی “اَبَر انسانی” ست که دگر مادرِ تاریخ همچون او نَزایَد.

پی نوشت:

۱_ امیرالمومنین علی بن ابی‏طالب بن عبدالمطلّب بن هاشم بن عبدمناف در روز جمعه ۱۳ رجب سال سی‏ام (۳۰) عام ‏الفیل، در شهر مکّه و درون کعبه چشم به جهان گشود…

ابوطالب، پدر آن حضرت که نامش عبدمناف بود، یکی از عموهای پیامبر اکرم حضرت محمّد س و بزرگ خاندان هاشم و یکی از سران مکّه و قریش به شمار می‏رفت و مادرش حضرت فاطمه بنت اسد نیز از بنی هاشم بود. از این ‏رو، آن حضرت از دو طرف هاشمی به حساب می‏ آید.

نقل می کنند یک روز پس از تولّد علی(ع)، پیامبر اکرم(ص) به خانه ابوطالب آمدند. حضرت فاطمه بنت اسد(س) نوزاد را خدمت آن حضرت آورد…

وقتی که چشم علی(ع) به چهره مبارک پیامبر(ص) افتاد لبخندی زد… رسول اکرم(ص) او را در آغوش گرفتند و به سینه چسباندند و فرمودند:

«خداوند متعال به برکت وجود این نوزاد، درهای زیادی از نعمت و رحمت را بر ما می گشاید».

لینک کوتاه : https://eghtesadsalem.com/?p=64692
نظرات کاربران :

مطالب مندرج در بخش "کامنت"، نظراتِ مخاطبانِ سایت بوده و پایگاه خبری اقتصاد سالم قادر به تائید یا ردِّ صحت یا درستی آنها نیست و مسئولیتی در قبال این نظرات ندارد.

  1. ایرانی گفت:

    رحمت بر مادرت آقا
    رحمت بر آن زنی که تو را به دنیا آورد
    یا فاطمه بنت اسد!
    ما ایرانیان تو را و آقازاده تو را و عروس تو خانم فاطمه را و نوه های تو را از جان خود عزیزتر و شیرین تر می دانیم
    به حق خودت و فرزندانت ما شیعیان و دوستداران آقا علی را از شر بلایا و دشمنان مصون بدار
    ایران زمین سرزمینِ پاکان و دلیران و قهرمانان است که از هر سو مورد هجوم قرار گرفته است…

  2. اااااآ گفت:

    و علی ع اسطوره ای است که حقیقت دارد…

  3. مجید گفت:

    یاعلی یازهرا یا خانم فاطمه بنت اسد
    ما را ببر که سخت گرفتار گزند و بلای این دنیا و این جماعتیم…

  4. مجید گفت:

    یاعلی ما جز شما کسی را نداریم
    تمام دنیا و آخرت یک طرف و یک تار موی شما یک طرف…

دیدگاه شما