• کد خبر: ۹۳۶۵۹
  • ۱۴۰۳-۰۲-۱۱ - : ۱۴:۵۴

چرا “صلحِ مُسلح” تنها راه حفظ امنیت و تمامیت ارضیِ ایران است / راه دموکراسی، از خلع سلاح در برابر دشمن خارجی نمی گذرد

اخیرا بعد از عملیاتِ تنبیهی سپاه علیه اسرائیل، برخی از استراتژیست ها و تحلیگرانِ ارشد جریان اصلاحات “قدرت دفاعی” کشور را زیر سوال بردند…

مجید معتمدی _ روزنامه نگار

به گزارش پایگاه خبری “اقتصاد سالم”، یکی از مصادیق موضوع یاد شده، توئیت اخیر سعید حجاریان است.

این توئیت را در زیر ببینید:

در رابطه با چُنین اندیشه ای که امنیت و تمامیت ارضی این کُهن سرزمین را تهدید می کند، نکات و فکت های زیر حائز اهمیت است:

۱_ نظریه “صلحِ مُسلح” بر این پایه استوار است که باید آنقدر قدرتمند باشی که هیچ دشمنی، “امکانِ” حمله و تجاوز به تو را نداشته باشد.

۱/۱_ عملیات تنبیهی سپاه با نام وعده صادق در ۲۶ فروردین ۱۴۰۳ دقیقا در راستای “اعمال و تحققِ” همین تئوری صورت گرفت.

۲_ حال پرسش این است که آیا کشوری به نام “ایران” دشمن یا دشمنانی دارد!؟

۳_ تاریخ نشان می دهد که چه بخواهیم یا چه نخواهیم، پاسخ مثبت است…

تاریخ این سرزمین بویژه در ۳۰۰ سال اخیر و جنگ های ایران با حکومت های “عثمانی، پرتغال، روسیه، انگلستان، آمریکا و…” نشان داده که به دلایلی همچون

الف: وسعت جغرافیایی و سرزمینی

ب: “حساسیت ژئوپلوتیک” همچون موقعیت خاص در جغرافیای خاورمیانه و غرب آسیا از نظر قرار داشتن در مرکز راه های ترانزیت، دسترسی به آبهای آزاد، داشتن نقش “بالانسر” و تنظیم گرِ قوا در منطقه و…

ج: وسعت سرزمینی چند برابری نسبت به تمام کشورهای همسایه و منطقه به جز چند مورد خاص

د: ثروت های فراوان رو زمینی و زیر زمینی

ذ: و به ویژه “ارث بردن” از امپراطوری بزرگ و قدرتمند تاریخی در سرزمینِ پارس

همواره ایران مورد تجاوز و حمله ی “رقبا و دشمنان” منطقه ای و فرامنطقه ای برای تجزیه و تضعیف این جغرافیا؛ با هدف جلوگیری از “قدرت گیریِ” دوباره این سرزمین قرار داشته است‌.

۴_ جداسازی بخش های مهمی از خاکِ ایران در جنگ های روسیه و انگلستان و عثمانی از جمله مصادیق و نمونه های این موضوع است.

۵_ حتی در دوران پهلوی و محمدرضاشاهی که حکومت وقت عملا نقش نمایندگی غرب و آمریکا در ایران و منطقه را داشت نیز همچنان دشمنانِ منطقه ای و فرامنطقه ای تحرکات خود برای تجزیه و تضعیف ایران را ادامه می دادند که برخی نمونه های آن به شرح زیر است:

الف: جداسازی مجمع الجزایر استراتژیک و سرشار از نفتِ “دیلمون” از ایران و واگذاری آن به اعرابِ منتقد و دشمن ایران تحت عنوان کشور بحرین

ب: تشکیل و حمایت از ده ها گروهک تروریستی نژادپرست با هدفِ تحریک قومیت های ایرانی به باصطلاح استقلال، همچون پان کوردها و پان تورک ها و پان بلوچ ها و کمونیست ها و توده ای ها.

ج: در همین رابطه تلاش برای جداسازی مناطق شمالی ایران توسط کمونیست ها در دوره پهلوی و الحاق آن به شوروی معروف است.

۶_ قدرتِ ذاتی نهفته در سرزمین ایران (قدرتِ بالقوه) و ترسِ همسایگان و رقبای منطقه ای و فرامنطقه ای از احیای مجدد این قدرت باعث می شد، حتی در دوران محمدرضاشاه نیز غرب و بویژه آمریکا از ارائه برخی تکنولوژی های حساس همچون “فناوری غنی سازی اورانیوم” و کارخانه های بروز تولید فولاد، خودداری کند تا جایی که ایران در زمان پهلوی مجبور شد اولین کارخانه تولید فولاد خود به نام “ذوب آهن اصفهان” را با مشارکت روسیه احداث کند.

۷_ نه تنها رقبای منطقه ای و فرامنطقه ای همچون ترکیه و اعراب حاشیه خلیج فارس و سعودی، بلکه رژیم صهیونیستی نیز در زمان محمدرضاشاه به دلیل مذهب غالب ایرانیان و قدرت نهفته در این سرزمین؛ از قدرتگیریِ دوباره ایران بیمناک بود و علی رغم روابط بشدت حسنه با رژیم شاه، مراقب بودند مولفه های “قدرتِ سرزمینی” در ایران از حد مشخصی فراتر نرود.

۸_ درواقع و به زبان ساده باید گفت که همسایگان و رقبای منطقه ای و فرامنطقه ای، ایران را وارث یکی از ۲ امپراطوری بزرگ تاریخ می دانند که “هسته ی اصلیِ” سرزمینی و جغرافیاییِ آن هنوز دست نخورده باقیمانده و تجزیه نشده است و در هر زمان امکان احیای آن قدرت و شوکت تاریخی وجود دارد؛ بنابراین از دیدگاهِ کشورهای رقیب، تنها راه خنثی سازی این بمبِ تاریخی، “تجزیه” ی آن است. (و اینجاست که تمام رقبای ایران، به دشمنانِ امنیت و تمامیت ارضی ایران تبدیل می شوند)

۹_ اگر ایران به چند کشورِ “کوچک و ضعیف” در مرکز و شمال غرب و جنوب غرب و جنوب شرق و شمال شرق تقسیم شود؛ چند اتفاق مطمئنا رُخ خواهد داد:

الف: آغاز “درگیری های داخلی و برادرکُشی” بین سرزمین های تجزیه شده برای گرفتنِ سهم بیشتر از منابع سرزمینی ای که قبلا، “ایران” نامیده می شد.

این دقیقا همان اتفاقی ست که در کشور “لیبی” رُخ داده است و پس از سرنگونی معمر قذافی، این کشور به چند منطقه تقسیم شده و هر منطقه در تیول چند کشور خارجی قرار گرفته و به طور مشخص “روسیه، ترکیه و آمریکا” با استفاده از شبه نظامیانِ وفادار به خود، بخشی از خاک لیبی را دراختیار خود گرفته اند…

ب: با بروز این اتفاقات تا چند دهه، تمامِ “منابع، سرمایه و انرژیِ” سرزمینی که قبلا ایران نامیده می شد، صرف جنگ های داخلی خواهد شد و مطمئنا کشورهای خارجی نیز ورود کرده و در این حوزه اعمالِ “نفوذ و قدرت” خواهند کرد.

ج: پس از آن نه تنها دیگر تهدیدی به نامِ “ایران” برای رقبای خارجی وجود نخواهد داشت، بلکه کشورهای خارجی هریک بر بخشی از کشورهای “جدیدالتاسیس” مسلط شده و تمام منابع و جریان های “سیاسی، اقتصادی، نظامی” را در تیول خود خواهند گرفت.

د: اوجِ درد و رنج آنجا خواهد بود که به سرعت تمام “کتاب های درسی” تغییر کرده و فرزندانِ این سرزمین حتی در کُتب درسی نیز دیگر نامی از ایران و ایران زمین نخواهند شنید.

ذ: البته مطمئنا درصورت تحقق چُنین سناریویی، در گوشه و کنار این سرزمین فرزندانِ ایران، گروه های “مقاومت” را برای مقابله با اشغالگران خارجی و تجزیه طلبان داخلی و تلاش برای احیای این خاکِ پاک تشکیل خواهند داد اما:

همچون روز برای نگارنده روشن است که “معادلات منطقه ای و جهانی” کوچک ترین شانسی برای موفقیتِ وطن پرستان و ایران دوستان باقی نخواهند گذشت و “افسانه ی ایران زمین” به تاریخ خواهد پیوست.

بسیار ساده لوحانه خواهد بود تصور کنیم که کشورها و قدرت های منطقه ای و جهانی، به گروه های “مقاومت” در ایران مجالی برای مقابله و دفاع از تمامیت ارضی این کُهن سرزمین را بدهند و این بار جویِ خونِ سربازان و فرزندانِ ایران است که به دست “نظامیانِ تورک و عرب و خائنان داخلی” در کوچه و خیابان های شهرها راه خواهد افتاد.

آنها که “صلحِ مُسلح” را رد می کند، جاهل نیستند، آیا نفوذی هستند!؟

۱۰_ اما برای نگارنده بسیار بعید است که فردی در سطح سعید حجاریان، نسبت به تبعات آنچه که می گوید و بخشی از آن در سطور بالا گفته شد؛ جاهل باشد، پس آیا او بخشی از سیاست “نفوذ” است، الله و اعلم!

۱۱_ نگارنده در اینجا تنها این پرسش را از جناب حجاریان مطرح می کند:

الف: کشوری همچون “اوکراین”، اگر سالها پیش فریبِ “وعده و ضمانتِ کتبی” روسیه و آمریکا مبنی بر تضمین امنیت اش را نمی خورد و موشک های و کلاهک های هستی اش را بدست خود نابود نمی کرد؛ آیا اینگونه درگیر جنگ می شد!؟

ب: کشور “لیبی” و شخص معمر قذافی دیکتاتور آن اگر در سالهای آخر حکومتش فریب سناریوی غرب را نخورده و طرح های هسته ای و موشکی اش را نابود نکرده و خود را خلع سلاح نمی کرد؛ آیا اینگونه مورد حمله ی ناتو قرار می گرفت و کشور لیبی و مردمش به این سرنوشت گرفتار می شدند!؟

۱۲_ درواقع آن چیزی که اوکراین و لیبی با دست خود “فدا” کردند و مورد تجاوزِ خارجی قرار گرفتند، همان قابلیتِ نظامی دفاعی در برابر دشمن خارجی یا همان “صلحِ مُسلح” است.

۱۳_ اما از منظری دیگر، درپاسخ به این فرمایش جناب حجاریان مبنی بر اینکه “صلحِ مُسلح هزینه بَر است و مناسب نیست”، نیازی به تحلیل و پاسخ علمی و تاریخی نیست و به زبان ساده و روزمره نیز می توان پاسخ گفت…

تنها از ایشان باید پرسید آیا به دلیل اینکه کشیدن دیوار و گذاشتن درب و کلید و دیگر الزاماتِ حفظ “ایمنی و امنیتِ” خانواده و ساکنان در یک خانه؛ هزینه بَر است و اتفاقا هزینه های آن هم سال به سال افزایش می یابد آیا شما در یک زمینِ خالی و با دیوارها و دربِ “چادری” زندگی می کنید تا هزینه های تان را کاهش دهید!؟

۱/۱۳_ بعید است شخص سعید حجاریان چُنین “خطا” یی را مرتکب شود، پس چرا برای امنیتِ یک ملت و یک سرزمینِ تاریخی با انبوهی از دشمنان خارجی و گروهک ها و تجزیه طلبانانِ داخلی؛ چِنین توصیه ای را می کند!؟

۲/۱۳_ لازم به ذکر است هم اکنون ادعاهایِ برخی رژیم ها بر بخشی از آب و خاکِ ایران به جایی رسیده که عواملِ فرقه ی “الهام علی اف” در آذربایجانِ اشغالی؛ علنا و رسما در رسانه های خود مدعیِ حاکمیت بر تبریز و ارومیه و اردبیل هستند!

در این فقره “درد” آنجا بیشتر می شود که به یاد آوریم “آذربایجانِ اشغالی” بخشی از خاکِ مقدس ایران بود و در جنگ های قاجار و روس؛ از این سرزمین جدا و به تسلط روسیه درآمد و بعد ادعای استقلال کرد! حال رژیمی که بخشی از خاکِ ایران اشغال کرده است، مدعی است باید بخشی دیگر از این آب و خاک نیز به خاندانِ “علی اف” ها واگذار شود!

۳/۱۳_ آیا در برابر چُنین رژیم هایی که هم اکنون مناطق جدا شده از خاکِ ایران را به بزرگترین پایگاه جاسوسی و نظامیِ اشغالگران صهیونیست در مرزهای خاکیِ کشور، تبدیل کرده اند؛ جز با زبانِ قدرت و توانِ دفاعیِ نظامی (صلحِ مُسلح) می توان سخن گفت!؟

۴/۱۳_ اگر توانِ فعلی دفاعی کشور نبود، آیا تا کنون شاهدِ تجاوز رسمیِ رژیم علی اف به این آب و خاک و منافع حیاتی کشور در منطقه ی قفقاز نبودیم!؟

۱۴_ اما درباره “دموکراسی” که جناب حجاریان به آن اشاره کرده اند و گویا دموکراسی را در برابرِ “صلحِ مُسلح” قرار داده اند، باید یادآوری کرد:

الف؛ ابتدا کشور و سرزمینی باید وجود داشته باشد تا در آن دموکراسی نیز باشد.

ب: اگر قدرت نظامی دفاعی (صلحِ مُسلح) نباشد، کشوری باقی نخواهد ماند تا در آن دموکراسی وجود داشته باشد.

ج: راه دموکراسی از “اقتدار در خارج و انعطاف در داخل” می گذرد.

۱۴_ بنابراین جناب حجاریان اگر واقعا دغدغه ی این مردم و سرزمین را دارند، بهتر است آدرس و کُد اشتباه ندهند بلکه به “انصاف” رفتار کنند.

۱/۱۴_ از نظر یک تحلیلگر “بی طرف و وطن پرست”، هم اقتدار نظامیان کشور قابل ستایش هست و هم سوءمدیریتِ مدیران دولتی و فساد در حوزه اقتصادی موردِ انتقاد و نکوهش.

۱۵_ “ایرانِ مقتدر با مردمی مرفه” در سایه ی پرهیز از سیاست زدگیِ تحلیلگران و عدم اظهارنظر و تصمیم گیری استراتژیست ها و مدیران در سایه ی تعصباتِ کورِ سیاسی و جناحی؛ محقق می شود.

لینک کوتاه : https://eghtesadsalem.com/?p=93659
نظرات کاربران :

مطالب مندرج در بخش "کامنت"، نظراتِ مخاطبانِ سایت بوده و پایگاه خبری اقتصاد سالم قادر به تائید یا ردِّ صحت یا درستی آنها نیست و مسئولیتی در قبال این نظرات ندارد.

  1. ایران جاودان گفت:

    مبادا که ایران ویران شود.

دیدگاه شما